ب ه ب ر ک ه ی ع ا ش ق ی خ و ش ا م د ی د برکه ی عاشقی
| ||
|
گر چه دوری ز برم، همسفر جان منی ..... قطره اشکی در دیده گریان منی ..... این مپندار که یادت برود از نظرم ..... خاطرت جمع که در قلب پریشان منی
سفارش
از دست تو رنجيدمو چيزي نگفتنم
با ديگرانت ديدمو چيزي نگفتم
كلي سفارش كرده بودي من نفهمم
اين نكته رو فهميدمو چيزي نگفتم
چرا بايد؟
هميشه عكسه نازت روبرويم
نگاهه تو دليله جستجويم
چرا بايد تمامه حرف ها را
بدون تو به تصويرت بگويم؟
درد مي كشم
به روي برگه زندگي دو خط زرد ميكشم
و چشمه عاشقه تو را كه گريه كرد ميكشم
تو رفتي و بدونه تو كسي نگفت با خودش
كه من بدون تو چقد درد ميكشم
به دل هميشه دريات
آسمون آرزمو پر از ابرهايه تيره
لالايي واست بخونم تا شايد خوابت بگيره
اگر از خواب نپريدي تويه خواب خدارو ديدي
يه جوري بپرس ازش كه دلامون چرا اسيره
اما بهتره بدوني طبق اصله مهربوني
دل واسه عاشق نبودن راه نداره ناگزيره
چشمايه تو شده خسته بغض آرزوت شكسته
اما باز تو فكره ايني اگه من رو نپذيره
بهتره بيدار نشيني اونو تويه خواب ببيني
واسه ديوونه بودن عزيزم هميشه ديره
خوش به حاله بعضي مردم كه شدن تو زندگي گم
التماس سرخ سيب ها پيششون چقد حقيره
نه به فكره عطره ياسن نه به فكره التماسن
خنده داره واسشون كه دله ما يه جايي گيره
چي بگم شبم تموم شد نديدم اونو حروم شد
كاش ميدونست يكي اينجا بدجوري واسش ميميره از سروده های مریم حیدرزاده
عشقه من باش تا نميرم
آخه من بي تو ميميرم
نرو تا تنها نمونم بي تو با بغضه شبونم
عزيزم عشقه مني تو
مثله مجنون پره دردي
گريه هايه آسمونم ميگه تو بر نمي گردي
دلم از بس گله داره
روز هارو هي ميشماره
خدا جون كاري بكن تا
بمونه پيشم دوباره
گلكم با من بمون تا بتونم دووم بيارم آخه ميدوني عزيزم بي تو من طاقت ندارم. سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
از سروده هاي مريم حيدرزاده
وقتی نگاهت غمگین است قطره های پشت شیشه هم بغض می کنند…………نگاهت بی آواز است حتی باران هم شوقی برای بارش ندارد……..وقتی لبخندت ماتمکده ی چشم های بارانی ات می شود چکاوک حتی در باران هم می میرد……………وقتی نگاه زیبایت بی باران است دیگر آمدن بهار هم بهانه ای می شود برای فصل ها…………مگر میشود غریب باران غم نگاهت را ت…حمل کند و آن را به تنهایی به دوش بکشد؟ وقتی صدای نگاهت دیگر مرا صدا نمی کند………..دیگر هیچ بهانه ای برای لبخند نگاه من نیست………………بگذار حداقل غم غمگینی نگاه تو را به دوش باران بکشم……….می دانم نمی خواهی ولی بگذار سهیم غمگینی نگاهت باشم……………صدای نگاهم که برای غم چشمانت می گرید پیشکش نداشتن من در دل بی انتهایت……………. |